ورود مشتریان
مشکلات دولت الکترونیک مانند هر پروژه زیربنایی دولتی دیگر است، دولت الکترونیک می تواند طی مراحلی انجام گیرد .
هزینه های پیاده سازی بستگی به فراهم بودن زیرساخت کنونی، توانایی های تهیه کننده و کاربر و روش های ارایه خدمات ( از طریق اینترنت یا خطوط تلفن و یا با ابزارهایی در مکان هایی مشخص ) خواهد داشت هر چه نوع خدماتی که دولت می خواهد ارایه دهد پیچیده تر باشد هزینه ها بیشترخواهد بود.
مشکلات دولت الکترونیک
مانند هر پروژه زیربنایی دولتی، دولت الکترونیک می تواند طی مراحلی انجام گیرد و هزینه های پیاده سازی بستگی به فراهم بودن زیرساخت کنونی، توانایی های تهیه کننده و کاربر و روش های ارایه خدمات ( از طریق اینترنت یا خطوط تلفن و یا با ابزارهایی در مکان هایی مشخص ) خواهد داشت هر چه نوع خدماتی که دولت می خواهد ارایه دهد پیچیده تر باشد. هزینه ها بیشتر خواهد بود. پروژه های دولت الکترونیک باید از لحاظ مالی قابل تحمل باشند باید در ابتدا از یک مدل درآمدزا و کم هزینه استفاده کرد. پروژه های کوچک تر که دارای درآمدی مشخص بوده و نیاز به کمترین سرمایه گذاری اولیه دارند در درازمدت تحمل پذیرتر می باشند، برای مثال وب سایت ها یکی از آسان ترین و ارزان ترین راه های دستیابی به دولت الکترونیک به صورت موثر با کم ترین سرمایه گذاری می باشند. دولت الکترونیک در هر شرایطی باید مشی شهروند محوری را هدف خود قرار دهد. این به آن معنی است که دولت الکترونیک باید یک سرویس برخواسته از نیاز و تقاضای کاربر باشد. هرچند شهروندان زیادی از دولت الکترونیک به چند دلیل استفاده نمی کنند که در این میان می توان به ناآشنایی با ICT ، نداشتن دسترسی، کمبود آموزش و نگرانی بابت امنیت و محرمانه بودن اطلاعات اشاره کرد در حالی که دولت الکترونیک ممکن است تحویل خدمات عمومی را ساده سازد و خدمات دولتی جدیدی را ارایه دهد. هیچیک از اینها شهروندان را بر نمی انگیزد مگر آنکه در ابتدا دلواپسی هایی را که در بالا به آنها اشاره شد رفع گردد. سه فاز دولت الکترونیک دولت ها استراتژی های مختلفی برای ساخت دولت الکترونیک دارند و بعضی از آنها سیاست های جامع بلندمدت اتخاذ نموده اند و بعضی نیز چند ناحیه کلیدی را در پروژه های اولیه مورد توجه قرار داده اند، در کل کشورهایی که به عنوان موفق ترین در این زمینه شناخته شده اند از پروژه های کوچک برای ایجاد ساختار دولت الکترونیک خود شروع کرده اند. می توان مراحل ایجاد دولت الکترونیک را به سه فاز تقسیم کرد؛ این فازها به همدیگر وابسته نیستند و نیازی به کامل شدن یک فاز برای شروع فاز دیگر نیست.
از جمله او یکی از منتقدان تاثیرگذار پروژه هوش مصنوعی بوده است، که محور کتاب مشهور او «آنچه کامپیوترها نمی توانند انجام دهند» (????) بود. کتابی که او بعدها دنباله ای هم بر آن نوشت تحت عنوان «آنچه کامپیوترها هنوز نمی توانند انجام دهند» . او در این کتاب ها و در کتاب ها و مقالات دیگرش از دیدگاهی پدیدارشناسانه بر تفاوت بنیادی میان انسان های متجسد و دارای کالبد و ماشین های نامتجسد تاکید کرده است، محور اصلی نقد او اولین مقالات و کتاب هایش در ابتدای دهه ???? بر پروژه هوش مصنوعی که در آن زمان در جریان بود، متمرکز بود، این پروژه که بعدها آن را «هوش مصنوعی خوب سبک قدیم» (AIFOG) نامیدند. در واقع آن سنت افلاطونی و دکارتی را دنبال می کرد که توانایی های فکری انتزاعی را مهم ترین جنبه هوش انسانی به حساب می آورد. براساس همین عقیده بود که پژوهشگران AIFOG برای اجرای پروژه هوش مصنوعی شان کامپیوترها را با معرف های سمبولیک قواعد و فاکت ها برنامه ریزی کردند به این امید که این امر نهایتا به کامپیوترها توانایی کنش هوشمندانه اعطا کند. امروزه پس از چند دهه تلاش درستی انتقاد دریفوس از این پروژه آشکار شده و برنامه تحقیقاتی AIFOG تقریبا رو به زوال می رود و پژوهشگران اصلی هوش مصنوعی به سوی الگوهایی از ذهن انسان با پیچیدگی بیشتر رو آورده اند.
دریفوس در نقدش بر برنامه پژوهشی AIFOG از این استدلال نیچه تبعیت می کند که توانایی های عاطفی و شهودی وجود متجسدها در جهان برای کنش هوشمندانه نقشی بنیادی دارند. دریفوس در کتابش «درباره اینترنت» در واقع به بسط دادن نظر انتقادی اش درباره هوش مصنوعی در مواجهه با پدیده اینترنت می پردازد. پدیده ای که به قول خودش در مقدمه کتاب، صرفا یک ابداع جدید تکنولوژیک نیست، بلکه معرف سنخ جدیدی از ابدعات تکنولوژیک است. سنخی که می تواند آشکارکننده ماهیت خود تکنولوژی باشد. به نظر او تا به حال ابداعات تکنولوژیک در ابتدا برای رفع نیازهای مشخص به وجود آمده و سپس عوارض جانبی غیرقابل انتظاری را آفریده اند. مثلا تلفن ابتدا برای تسهیل ارتباطات در تجارت به وجود آمد، اما امروزه به وسیله متعارف کاملا خانگی و حتی برای پرکردن فضای خصوصی بدل شده است. اما در مورد اینترنت که در ابتدا برای به وجود آوردن ارتباط بین دانشمندان به وجود آمد. این امر کاملا به حاشیه رانده شده و مشخص شده است که اصولا اینترنت آنقدر فراگیر و مرتبا در حال تعبیر است که به جای آنکه وسیله ای برای آن کشف می شود و به این ترتیب به جوهر تکنولوژی یعنی اینکه دسترسی هر چیزی امکان پذیر شود، نزدیک شده است. دریفوس در اینجا به پیروی از هایدگر به این خطر تکنولوژی مدرن ( و اینترنت به عنوان نمونه ای کامل از آن) اشاره می کند که سوژه انسانی در خط محو شدن در برابر تولید ابژه های تکنولوژیک مدرن است، یا به عبارت دیگر انسان مدرن در خطر بردگی تکنولوژی مدرن است. کتاب به چهار فصل تقسیم می شود. دریفوس در فصل اول به «گزافه گویی درباره ابرپیوندها (هایپرلینگ ها)» به شکست هوش مصنوعی در بازیابی اطلاعات دارای مناسبت در اینترنت می پردازد و نشان می دهد که شکل حقیقی و حرکت جسم های ما نقشی اساسی در به وجود آمدن معنا دارد و فقدان تجسد به فقدان مناسبت می انجامد. هنگامی که ما در اینترنت جست و جو می کنیم، بدن ما در این جست و جو شرکتی ندارد. جست و جو توسط یک موتور جست و جو صورت می گیرد که از قواعد و فاکت های معینی پیروی می کند. یعنی وضعیتی شبیه یک انسان مبتدی در مدل کسب مهارتی، که دریفوس در فصل بعدی آن را مفصلا شرح می دهد. چنین موتور جست و جویی نمی تواند عناصر مختص موقعیت را مورد ملاحظه قرار دهد و به این ترتیب عملکردی در سطح پایین مهارت خواهد داشت. مسئله دیگر که دریفوس در این فصل به آن می پردازد این است که اینترنت حاوی مقادیر هنگفتی از اطلاعات ابرپیوند یافته (هایپرلینک شده) است، بدون آنکه کتابداری وجود داشته باشد که آنها را طبقه بندی یا انتخاب کند. سازمان بندی اطلاعات در اینترنت تک سطحی و انعطاف پذیر است و امکان اجازه همه لینک های ممکن را می دهد. هرچیزی را حفظ می کند و همه متن ها را در دسترس قرار می دهد. چنین خصوصیاتی به گفته دریفوس زمینه را برای رشد یافتن گسترش بین متنی و جست و جوی بازیگوشانه و غیرمتعهد بدون هدف واضح فراهم می کند. به این ترتیب اینترنت «سوژه مدرن با هویت ثابت را که میل به داشتن مدلی کامل و قابل اعتماد از جهان دارد» موجب نمی شود، بلکه سوژه پست مدرنی متلونی را می آفریند که آمادگی گشایش به افق های همیشه جدید را دارد. در فصل دوم کتاب با نام «یادگیری از راه دور چقدر از آموزش دور است؟» دریفوس درباره پدیدارشناسی آموزش مهارت ها و نیاز به شاگردی کردن مستقیم برای کسب کردن سطوح بالای مهارت بحث می کند. او معتقد است که بدون درگیر شدن و حضور، مهارت آموزی ممکن نیست. دریفوس در این فصل یک مدل کسب مهارت شامل پنج شیوه کارکرد را از مرحله «مبتدی» تا مرحله خبرگی شهودی که آن را «فرد عملی» می نامد ارایه می دهد. فضای سیبرنتیکی در اینترنت حوزه تعاملات بدون خطرپذیری است که در آن تعهدی واقعی وجود ندارد و بنابراین یادگیرندگان امکان رسیدن به مرحله ای بالاتر از «کاردانی» را ندارند. به قول دریفوس «اگر حضور از راه دور ]در اینترنت نتواند تدریس در کلاس درس و حضور در سالن سخنرانی را به نحوی انتقال دهد که از طریق آن مشارکت جویی شاگردان توسط معلمان متعهد و حضور شاگردان نزد استادانی امکان پذیر شود که سبک عمل آنها به طور روزمره برای این شاگردان آشکار باشد تا مورد تقلید قرار گیرد، آنگاه یادگیری از راه دور تنها می تواند کاردانی به وجود آورد و تبحر و خرد عملی کاملا دور از دسترس خواهند ماند.» تاکید دریفوس بر اهمیت حضور جسمی روزمره در نزد استادان برای کسب سطوح مهارتی در حد استادی و خرد عملی است. دریفوس روشن می کند، حضور جسمی به صورت شاگردی کردن تنها راه به دست آوردن یک سبک است. منظور از «سبک» خصوصیات رویکرد استاد و شیوه مشکل گشایی توسط اوست. ه قول دریفوس «یک معلم الهام بخش مانند ویتگنشتاین نسل های متعددی از دانشجویان را به جای می گذارد که نه تنها سبک او بلکه حتی اطوار او را تقلید می کند» . فصل سوم کتاب «حضور از راه دور نامتسجد و متروک شدن امر واقعی» به توصیف بدن به عنوان منبع حس ما از تسلط بر واقعیت می پردازد و اینکه چگونه فقدان پیوستگی و هماهنگی پس زمینه ای _ که خصوصیت حضور از راه دور است - به فقدان درک واقعیت افراد و اشیا می انجامد. اینترنت نمی تواند دستیابی به تسلط کامل را موجب شود، دریفوس در این فصل از برداشت مرلوپونتی از «حداکثر تسلط» استفاده می کند که مقصود از آن گرایشی جسمی برای به دست آوردن تسلط مطلوب بر جهان است. هنگامی که ما به چیزی می نگریم، گرایش داریم. بدون فکر کردن به این کار بهترین فاصله را برای دریافت شی هم به عنوان یک کل و هم بخش های مختلف آن پیدا کنیم، این حداکثر تسلط یا احاطه گرایش بدن ما، از طریق حرکت کردن مداوم، تجربه های ما در این جهان را به صورت تجربیاتی از اشیای پایدار سازمان دهد. دریفوس در پیروی از پدیدارشناسی جسم مرلوپونتی این بحث را مطرح می کند که اگر جسمی از حضور [واقعی] باید در حضور از راه دور وجود داشته باشد. ما باید مداوما امکان به دست آوردن تسلط بر هر چیز را که در مقابل ما قرار می گیرد، فراهم کنیم. چنین وضعیتی هنوز در فضای سیبرنتیکی به وجود نیامده است و احتمالا هرگز به وجود نخواهد آمد. تعامل میان بدن ها، آنچنان که مرلوپونتی آن را بیان می کند، به عبارت دیگر تعامل و روزمره متجسد را نمی توان در فضای سیبرنتیکی کسب کرد. هر چقدر هم که این رابطه با تصاویر سه بعدی، صدای استریو، کنترل رباتی از راه دور و. .. غنی شده باشد. فصل پایانی کتاب با نام «نیهیلیسم در بزرگراه اطلاعاتی: گمنامی در برابر تعهد در عصر حاضر» به طور مشروح توضیح می دهد که چگونه معنا نیاز به تعهد و تعهد واقعی به خطرپذیری واقعی نیاز دارد، در حالیکه اینترنت ما را به اجتناب کردن از خطر تعهد واقعی سوق می دهد. گمنامی و واقعیت شبیه سازی شده اینترنت امکان پرهیز از تعهد داشتن را فراهم می آورد. دریفوس استدلال می کند که اینترنت دشمن غایی تعهد بی قید و شرط در جامعه مدرن غربی است. درست همانطور که کی یرکگارد در زمان خویش مطبوعات را اینچنین می دانست.