طبقه بندی: پورتال مدیریت کسب و کار
چچ
چگونه یک آگهی خوب بنویسیم و یک فروش موفق را تجربه کنیم

چگونه یک آگهی خوب بنویسیم و یک فروش موفق را تجربه کنیم


این کلمات کلماتی هستند که احساس بدی به مشتری می‌دهند. ناخودآگاهی انسان نسبت به این کلمات عکس‌العمل منفی نشان می‌دهد! تا جایی که ممکن است از این کلمات استفاده نکنید ولی این تاکید نباید دست و بال شما را ببندد! از این کلمات می‌توانید در قسمت‌هایی از آگهی که در مورد رقیبان مشتری بالقوه شما است یا واقعیت‌هایی که سهل‌انگاریهای دیگران (مثلا دولت‌ها) به سر شرکت‌ها آورده است استفاده کنید. در ضمن در تیتر آگهی می‌توانید از ترس خواننده استفاده کنید. مثلا بنویسید "10 اشتباه خطرناکی که دیگر نباید انجام دهید!"
بعد از نوشتن آگهی: هرگز بعد از نوشتن آگهی آن را منتشر نکنید. آن را بارها و بارها با صدای بلند بخوانید. بعد این سوالات را از خود بپرسید:

  • آیا می‌توانم موثرتر از این بنویسم؟
  • آیا می‌توانم مفیدتر از این بنویسم؟
  • آیا می‌توانم مختصرتر و واضح‌تر از این بنویسم؟
  • آیا می‌توانم سود بیشتری برای مشتری بالقوه خود تدارک ببینم؟
  • آیا می‌توانم قسمت‌های تردیدآور را طوری اصلاح کنم که مجاز بودن خدماتمان را معرفی کنم؟
  • آیا می‌توانم خواننده را بیشتر از این به طرف خرید متمایل کنم؟
  • آیا تاییدیه‌های لازم را در آگهی به خواننده ارائه کرده‌ام؟
  • آیا پاراگراف آخرم را می‌توانم بهتر از این بنویسم طوری که مشتری بیشتر ترغیب شود؟
  • آیا می‌توانم پشتیبانی را ارتقا دهم؟
  • آیا می‌توانم گارانتی محصول را بالاتر ببرم؟
  • آیا آگهی اعتماد لازم برای خرید را به وجود می‌آورد؟
  • آیا به حد کافی احساسات مشتری بالقوه را تحریک کرده‌ام؟

در مورد آخرین سوال باید بگویم که انسانها بیشتر تصمیمات خود را با احساسات می‌گیرند. پسر 20 ساله‌ای که برای خرید لباس به فروشگاه آمده‌ است به جنس یا دیگر فاکتورهای لباس کاری ندارد. لباس را می‌پوشد، خود را در آینه می‌بیند، ولی در تصور خود می‌خواهد خود را از چشم دوست دختر جدید خود ببیند! فروشنده خوب (مخصوصا اگر خانم باشد) بجای لیست کردن مزایای لباس، فقط یک کلمه می‌گوید "چه خوش تیپ!" همین. لباس فروخته شد. به خاطر داشته باشید هیچوقت نباید آگهی شما توقعات مشتری بالقوه را بیشتر از خدمات یا محصولات شما بالا ببرد. اگر آگهی شما چنین توقعی را در مشتری به بار بیاورد او شما را بازاریابی صادق نخواهد یافت و به دیگران توصیه خواهد کرد که به شما اعتماد نکنند و این به ضرر شما تمام خواهد شد. بازاریاب صداقت خود باشید. حالا یک پرینت از آگهی خود بگیرید و نظر حداقل 7 نفر از دوستانتان را در مورد آن آگهی جویا شوید. از انتقاد نترسید اجازه دهید آنها نظر بدهند، قبول یا رد کردن آن انتقاد با شماست. به کلمات خودتان دقت کنید. ناخودآگاه مشتری بالقوه را نیز در نظر داشته باشید. ناخودآگاه مشتری بالقوه خیلی مهم است. کلمه شکست و عدم موفقیت هم معنی هستند ولی عکس‌العمل‌های متفاوتی را در پی دارند. شکست عکس‌العمل منفی و عدم موفقیت عکس‌العمل مثبتی را در پی دارند. وقتی دو خبر دارید که یکی بد و دیگری خوب است خبر بد را اول بدهید. اجازه دهید داستانی برای شما تعریف کنم. دو جوان به کلیسا مراجعه می‌کنند و هر دو سوالی شبیه هم داشتند! اولی که بازاریابی نمی‌دانسته است به پیش پدر می‌رود، می‌پرسد: پدر آیا من می‌توانم در حالی که عبادت می‌کنم، سیگار بکشم؟ پدر بدون اینکه جوابش را بدهد او را از کلیسا بیرون می‌اندازد. دومی که بازاریابی می‌دانسته است به پیش پدر می‌رود، می‌پرسد: پدر آیا من می‌توانم در حالی که سیگار می‌کشم، عبادت کنم؟ پدر تبسمی می‌کند، دستی بر سر جوان می‌کشد و می‌گوید خدا در هر زمانی بخشنده است! مشاهده کردید که یک تکنیک ساده بازاریابی می‌تواند شما را در رسیدن به هدف یاری کند. از این تکنیک‌ها در مسیر موفقیت و جلب اعتماد مردم استفاده کنید ولی همیشه ابتدا بازاریاب صداقت خود باشید. چیزی که در اینترنت بیشمار است محصول یا خدمات برای فروش است. از چاقویی که در دستان شماست بجای کشتن یک فرد می‌توان قلبش را جراحی کرد و زندگی را به او هدیه کرد! تصمیم با شماست.

اجازه انتشار: قید نشده
نوع: ترجمه
منبع اصلی مقاله: http://marketingmasters.blogfa.com
آدرس وب سایت: http://www.maghaleh.net/modules.php?name=Content&pa=showpage&pid=1651